نقش خونَجي و ابهري در تحول و رشد منطق سينوي، در قرن هفتم هجري، انكارناپذير است. آنها افزون بر بسط و گسترش برخي از نوآوريهاي ابنسينا، و جرح و تعديل در برخي از افكار فخر رازي، از ابتكارات منطقي خاصي برخوردار بودهاند. از جمله اين ابتكارات ميتوان اين موارد را بر شمرد: تقس چکیده کامل
نقش خونَجي و ابهري در تحول و رشد منطق سينوي، در قرن هفتم هجري، انكارناپذير است. آنها افزون بر بسط و گسترش برخي از نوآوريهاي ابنسينا، و جرح و تعديل در برخي از افكار فخر رازي، از ابتكارات منطقي خاصي برخوردار بودهاند. از جمله اين ابتكارات ميتوان اين موارد را بر شمرد: تقسيم قضية حملية محصوره به چهار نوع حقيقية مطلقه، خارجية مطلقه، حقيقي الموضوع و خارجي الموضوع؛ افزودن قضية ذهنيه بر تقسيم ثنايي حملية مسوره به حقيقيه و خارجيه؛ تفكيك عكس نقيض مخالف از عكس نقيض موافق؛ كشف قضية طبيعيه و خارج ساختن آن از مهمله و شخصيهانگاري؛ كشف انعكاس سالبة جزئيه در خاصتين؛ بحث مستوفي در شرايط و حكم انتاج شكل چهارم در مختلطات و افزودن سه ضرب بر ضروب منتج آن در موجهات مركبه. در اين نوشتار هدف اينست كه به تبيين و بررسي موارد مذكور بپردازيم.
پرونده مقاله
از جمله مسائل عمدة فلسفة عمل، تبيين نحوة تحقق افعال ارادي انسان است. از بررسي آراء صدرالمتألهين كه در منظومة فكري خود، چيستي و كاركرد خيال را با رويكردي نو مطمح نظر قرار داده است، بر ميآيد كه با توجه به سريان علت غايي و نيز نقش علّي خيال و متخيله نسبت به اعمال، ميتوان چکیده کامل
از جمله مسائل عمدة فلسفة عمل، تبيين نحوة تحقق افعال ارادي انسان است. از بررسي آراء صدرالمتألهين كه در منظومة فكري خود، چيستي و كاركرد خيال را با رويكردي نو مطمح نظر قرار داده است، بر ميآيد كه با توجه به سريان علت غايي و نيز نقش علّي خيال و متخيله نسبت به اعمال، ميتوان تبييني علّي و عقلاني از افعال ارادي و ابدان اخروي ارائه كرد. با مقايسة ديدگاه ملاصدرا و نظرية ديويدسون، معروف به نظرية دوگانة «باورـ ميل»، ميتوان دريافت كه اين نظريه در تبيين افعال ارادي انسان، جامع و مانع نيست؛ چرا كه بواسطة بيتوجهي به نقش علّي خيال و متخيله نسبت به افعال ارادي، تبييني جامع از اعمالي كه متأثر از خيال و متخيله بودهاند، ارائه نكرده است. همچنين اين نظريه، باور را از مبادي تمامي اعمال برشمرده است در صورتيكه باور تصديقي، جزو مبادي تمامي اعمال بشمار نميآيد. علمالنفس فلسفي نزد ملاصدرا عنواني كلي براي مباحثي ميباشد كه در آن از عوارض و افعال نفس بحث شده و آنچه را كه فلسفة عمل ميناميم، ذيل آن قرار ميگيرد. ملاصدرا تلاش كرده با بسط و تعالي نظرية قوا به نظرية شئون نفس و با اتكاء به آراء خاص وجودشناختي نظير«اتحاد عاقل و معقول، اتحاد مراد و مريد و اتحاد متخِيل و متخيَل»، «نظرية تشكيك» و «حركت جوهري نفس»، و نيز اعتقاد به سريان علّيت و از آنجمله سريان علت غايي در جهان هستي، نظريهيي منسجم و مستدل و دربردارندة رابطة نيّت، عمل و عامل ارائه كند.
پرونده مقاله
نظرية مطابقت در صدق، يكي از كهنترين و مهمترين نظريات در باب شناخت حقيقت است. فيلسوفان مسلمان تفسير واحدي از نظرية مذكور بدست داده و تطابق ذهن و عين را صرفاً تطابقي ماهوي تلقي كردهاند. ملاصدرا نيز همگام با پيشينيان، در مبحث وجود ذهني و ديگر مباحث مرتبط با علم، از وحدت چکیده کامل
نظرية مطابقت در صدق، يكي از كهنترين و مهمترين نظريات در باب شناخت حقيقت است. فيلسوفان مسلمان تفسير واحدي از نظرية مذكور بدست داده و تطابق ذهن و عين را صرفاً تطابقي ماهوي تلقي كردهاند. ملاصدرا نيز همگام با پيشينيان، در مبحث وجود ذهني و ديگر مباحث مرتبط با علم، از وحدت ماهوي ذهن و عين سخن ميگويد. جستار حاضر در صدد پاسخ به اين پرسش است كه چگونه ميتوان بر اساس امكانات دروني فلسفة ملاصدرا از مطابقت وجودي ذهن و عين در فلسفة او سخن گفت؟ نگارنده در اين پژوهش سعي كرده است با تبيين برخي امكانات دروني فلسفة ملاصدرا، از جمله نگرش وجودي او به علم، تفكيك ميان علم و صورت ذهني، وحدت تشكيكي وجود، كينونتهاي پيشين انسان و در پي آن دريافت حضوري از پديدهها، به تبيين مطابقت وجودي ذهن و عين بپردازد. نتيجة اين بررسيها نشان ميدهد كه تطابق ماهوي در پي تطابق وجودي مطرح ميشود. بديگر سخن، اگر تطابق ماهوي را بپذيريم بايد مقدم بر آن تطابق وجودي را بعنوان مقوم تطابق ماهوي پذيرفته باشيم.
پرونده مقاله
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو چکیده کامل
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو مقوله بر صورت علميه بسبب اعتباريت ماهيت و امكان تحقق ظلي آن به وجودات متعدد، براي حل اين اشكال تلاش نموده است. گرچه بررسي پاسخهاي وي حاكي از عدم تماميت آنها در حل اشكال است، اما مباني او زمينهساز حل اشكال از طريق قبول «حمل حاكي بر محكي» است كه بر اساس آن، فارغ از اينكه ماهيت صورت علميه چيست و صورت علميه در چه مقولهيي قرار دارد، «حكايت» از ماهيت شيء خارجي، بعنوان وصف وجوديِ صورت علميه معرفي ميشود كه به ماهيت صورت علميه ارتباطي ندارد و بلكه از دايرة مقولات بيرون است. با ارائة اين راهحل، هم ميتوان تطابق صورت علميه و ماهيت شيء خارجي را حفظ كرد و هم ميتوان در عين قبول تحقق صورت علميه در ذهن، از اشكال لزوم تداخل دو مقوله در آن رهايي جست.
پرونده مقاله
بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به ب چکیده کامل
بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن استـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجستهترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانهانگاران نفس(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوثبودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است.
پرونده مقاله
دیدگاه مشهور اینست که مفاهیم فلسفییی مانند وجود، وحدت، علیت و ضرورت، هیچگونه مابازائی در خارج ندارند و حتی بفرض اینکه این مفاهیم در خارج مابازاء داشته باشند نیز انسان توان درک آنها را ندارد، زیرا مواجهة انسانها با دنیای محسوسات از طریق حواس است و حواس نیز تنها توان درک چکیده کامل
دیدگاه مشهور اینست که مفاهیم فلسفییی مانند وجود، وحدت، علیت و ضرورت، هیچگونه مابازائی در خارج ندارند و حتی بفرض اینکه این مفاهیم در خارج مابازاء داشته باشند نیز انسان توان درک آنها را ندارد، زیرا مواجهة انسانها با دنیای محسوسات از طریق حواس است و حواس نیز تنها توان درک کیفیات محسوس اشیاء را دارند و حتی قادر به درک تمام عوارض هم نیستند. با پذیرش ایندو مطلب، راه انتزاع مفاهیم فلسفی از واقعیات محسوس خارجی بطورکلی بسته بنظر میرسد. این پژوهش با روش توصیفیـتحلیلی، بر اساس برخی از مبانی حکمت متعالیه ـازجمله تقرر و ثبوت مفاهیم فلسفی در خارج، نحوۀ وجود نفس و کیفیت ادراک آنـ درصدد اثبات این مطلب است که مفاهیم فلسفی، مستقیم و بدون واسطه از خارج و از دل ادراکات حسی بدست می آیند. اگرچه این نظریه در آثار صدرالمتألهین وجود ندارد اما مبانی فلسفی وی، زمینه و بستر چنین تبیینی را بخوبی فراهم میکند.
پرونده مقاله